گپوگفت با حجتالاسلام احمد احمدی/2 و پایانی
خاطرهای از کمک نقدی امام(ره) به «سمت» | تاکنون ۳۳ میلیون نسخه کتاب چاپ کردهایم
رئیس سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی میگوید: همه از وضعیت مالی ما تعجب میکنند، هیچگاه لنگ نماندهایم. مرحوم امام خمینی(ره) در ابتدای تأسیس سازمان «سمت» یک میلیون تومان به ما کمک مالی کردند که بسیار پربرکت شد.
یکی از معدود چهرههای فرهیخته حوزه و دانشگاه است که در هر دو نهاد علمی و فرهنگی درس خوانده و تدریس کرده، شاگرد تربیت کرده و خود در تمامی عرصهها موفق و اثرگذار بوده است، در ملایر متولد شده و بروجرد و قم تحصیل کرده و به تهران آمده است.
وی در کنار تربیت طلبههای فاضل، دانشجویانی دانشپژوه نیز آموزش داده است و معتقد است که تربیت شاگرد بسیار در نقش اثرگذارش در اجتماع مهم است، رابطهاش با علامه طباطبایی بیش از استاد و شاگردی بوده و با استاد دینانی هم دوره بوده است و هم تاریخ تولد او را میداند!
حجتالاسلام احمدی حضور دراز مدتی در شورای عالی انقلاب فرهنگی داشته و از شخصیتهای مختلف فرهنگی و علمی کشور خاطرات فراوانی دارد، از جمله اینکه او میگوید: برای تأسیس سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی به همراه مقام معظم رهبری خدمت امام رفتیم و ایشان یک میلیون تومان با برکت برای تأسیس سازمان به ما کمک کردند.
از جمله آثار ارزشمند حجتالاسلام احمدی میتوان به «تأملات در فلسفه اولی(ترجمه)»، «نقد تفکر فلسفی غرب»، «تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق»، «بنلایههای شناخت»، و «پادزهر در نفی انکار نزول وحی» و ... اشاره کرد، وی یکی از کارهای اثرگذار در تاریخ زندگیاش را تأسیس سازمان سمت دانست.
حجتالاسلام احمدی مقالاتی نیز درباره فلسفه کانت، علم و دین، سنت و مدرنیته، قرائت دین، عقل رابطه با دین و عرفان و ... کار کرده است، وی دوستان و آشنایانی چون شیخ جعفر مجتهدی نیز داشته است و میگوید که تا همین اواخر عمر ایشان هم با هم رابطه داشتند از کرامات و احوالاتش خاطرات زیادی را تعریف میکنند و میگوید که به اجبار من یکی از آثارش را نگاشت.
وی معتقد است که رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای یکی از فرهنگیترین شخصیتهایی هستند که تاکنون در طول زندگی خویش دیده، تلاش بسیاری برای اعتلای علوم انسانی در کشور انجام داده از شورای عالی انقلاب فرهنگ گرفته تا سازمان تحقیق و مطالعه کتب علوم انسانی (سمت) در دوران جوانی تاکنون.
حجتالاسلام احمدی میگوید که لحظهای وقتش را به جز مطالعه نمیگذراند و همین روزها هم از صبح تا شب را مشغول رتق و فتق امور در سازمان سمت است.
وی نگاه مثبتی به وضعیت علوم انسانی در کشور دارد و معتقد است که با وجود اینکه راه درازی در پیش داریم اما اوضاع امروز ما قابل مقایسه با پیش از انقلاب نیست هنوز هم میتوانیم همه چیز را درست کنیم به شرطی که همت کنیم.
صبح یکی از روزهای شهریور ماه به سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی رفتم و زمان زیادی را برای اینکه بتوانم در ساعت قرار گذاشته شده با استاد گفتوگو کنم گذراندم، در تمام این مدت به کتابخانه ایشان سر زدم و کتابهایشان را تورق کردم، پس از ساعاتی ایشان ما را به حضور پذیرفتند، اما با همان سن و سال و پیشکسوتی که داشتند بابت تأخیرشان بسیار عذر خواستند و مرا شرمنده خود کردند، ایشان با لبخند و صبر و حوصله بسیار به سؤالاتم پاسخ گفتند.
بخش دوم و پایانی گپوگفت فارس با حجتالاسلام احمد احمدی را در ادامه میخوانیم :
از افغانستان تا عراق و آذربایجان کتابهای «سمت» را تهیه میکنند
*لطفا درباره وضعیت کنونی سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی و فعالیتهای فراملی آن صحبت کنید؟
-اداره سازمان سمت کار سنگینی است شما فکر کنید ما به شرق افغانستان سالی شاید صدها هزار نسخه کتاب بفرستیم بنابراین الان دانشگاههای افغانستان قسمت عمده کتابهای درسی علوم انسانیشان از همین جا تأمین میشود حداقل بیش از 10 هزار نسخه کتاب به دانشگاههای آنجا هدیه کردهایم، این کتابها هم طوری نوشت میشود که هیچ اختلاف مذهبی شیعه و سنی ایجاد نکند بنابراین ما در عین حال که مسلمانیم و حرف خود را میزنیم لازم نیست این حرف را طوری بزنیم که اختلاف ایجاد کند، بنابراین کتابهای سمت را از شرق افغانستان و تاجیکستان تا روسیه، عراق و آذربایجان تهیه میکنند ما الان نزدیک بیست عنوان کتابهایمان در روسیه به زبان روسی ترجمه شده است.
خدا به سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی برکت هم داده است
*خوشبختانه قیمت کتابها هم مناسب است، من الان در این لیست آثارتان کتاب دیدم که 240 صفحه اما بهایش 1400 تومان بود...
-بله البته ما الان از نسخههای قبلی کتاب داریم که بهایش 150 تک تومانی است حتی قیمت این کتابها را هم تغییر ندادیم و قیمتها را به هیچ عنوان به این دلیل که به شهرستانها میرود، تغییر نمیدهیم چرا که با تغییر قیمت اختیار از دست ما خارج میشود ما هم در صفحه شناسنامه میزنیم که قیمت این نسخه هیچ تغییری نکرده است، این در واقع یک کمک است حتی پیش آمده که به قیمت کتابهای ما اعتراض هم کردهاند اما من اعتقادم این است و به همه گفتهام که حواستان باشد از آن دانشجوی سرخسی، ایذهای، چابهاری و روستاهای بیلهسوار تا ماکو و کردستان باید خانوادههایشان دلشان به دانشگاه رفتن فرزندانشان خوش باشد، بنابراین ما تلاش کردیم به اینها کمک کنیم و قیمت کتابها را خیلی اندک افزودیم البته یک برکتی هم خدا به این سازمان داده است.
مرحوم امام یک میلیون تومان برای تأسیس سازمان «سمت» به ما کمک کردند/ خاطرهای از تأسیس سازمان سمت
*چطور استاد؟
-این را به این دلیل میگویم که دیگران همیشه از وضعیت مالی ما تعجب میکنند هیچ گاه لنگ نماندهایم مرحوم امام خمینی (ره) در ابتدای تأسیس این سازمان یک میلیون تومان به ما کمک مالی کردند در سال 64 بود به همراه آیتالله خامنهای که آن زمان رییس جمهور بودند، خدمت امام راحل رسیدیم، ایشان ما را به امام معرفی کردند و گفتند که من میخواهم چنین مؤسسهای دایر کنم و پول ندارم شما اگر میتوانید یک کمکی به ایشان بکنید امام هم بسیار خوشحال شد و خندید، من هیچ وقت دیگری چنین خندهای از امام ندیده بودم خلاصه با تبسم نمکینی به ما گفتند که چقدر نیاز است، آقا گفت که یک سه، چهار میلیونی لازم دارند، من فکر کردم که نکند این وجوه شرعی زیاد باشد و ایشان قبول نکند بنابراین فوراً گفتم که حالا یک میلیون یا دومیلیونی هم کفایت میکند ایشان هم یک میلیون بعدها برای ما فرستادند، فرضشان هم این بود که اگر دو یا سه میلیون میگفتم ایشان دو میلیون را میفرستاد، خلاصه آمدیم بیرون از خدمت امام و آقای خامنهای گفتند که خوب ما را نزد امام خیط کردی! و من گفتم که شما به حساب ناآگاهی ما بگذارید.
خلاصه این خاطره را به این دلیل گفتم که از نیمه دوم سال 64 تا حالا ما یک روز هم لنگ پول نماندیم حتی این ساختمانی که الان در آن هستیم هفت هزار و نود متر است و استحکام خوبی هم دارد ما در این مدت هرچه از دولت بودجه گرفتیم پول این ساختمان را دادیم.
*از ابتدا که اینجا نبودید؟
-خیر ابتدا یک نصف مکانی در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتیم بعد آمدیم خیابان کارگر و از سال 81 هم اینجا هستیم و از آن زمان با این یک میلیونی که از مرحوم امام گرفتیم و کتابها را هم حتی با قیمت پایین میفروشیم، حساب کنید که سی و سه میلیون نسخه که الان امسال به 35 هم میرسد هر نسخهای میانگین 1500 تومان به دانشجو کمک کنیم، بالای 50 یا 60 میلیارد میشود که به دانشگاهها یارانه دادیم و این یک روند آرام و بی سروصدایی بود.
در تلاش برای گستردهتر کردن دامنه فعالیتهای «سمت» در کشورهای مختلف هستیم
یک بار خاطرم هست که دانشگاه همدان رفته بودم دو سمت دانشگاه کتابفروشی است یکی از آنها رفتم و فروشندهای حدوداً شصت ساله داشت، گفتم شما کتابهای سمت را هم میفروشید یک نگاهی به من کرد و مرا شناخت و دعا کرد، گفت خدا به شما خیر بدهد این کتابهای سمت تنها کتابهایی است که دانشجو میتواند یک نسخهاش را تهیه کند اینجا کتابهای تخصصی پزشکی و فنی است که دانشجویان سه نفری یا چهارنفری یک نسخه را تهیه میکنند و به نوبت از آن استفاده میکنند البته این حرفها گفتنی نیست اما یک کار تقریباً کم نظیر یا حتی بی نظیری است. الان یکی از اساتید دانشگاه علیگر هندوستان اینجا آمده بود پنج تا از کتابهای ما را برای ترجمه بردند که در دانشگاههای هند تدریس کنند، امیدوارم در اندونزی و آن اطراف هم منتشر شود مجموعه آثار مرحوم آیتالله معرفت هم در زمینه علوم قرآنی بی نظیر است و به استاد زبردستی برای جمع و جور کردن و ترجمه به انگلیسی دادیم که یک کتاب تقریباً هشتصد صفحهای شده و میخواهیم به کشورهای انگلیسی زبان منتشر کنیم. بنابراین همه این کارها آنقدر برنامهریزی میخواهد و گسترده است که من مجبورم صبح تا شب بیایم و اینجا بنشینم و از صبح تا شب به رتق و فتق کارها برسم.
شیخ جعفر مجتهدی را وادار به نوشتن کتاب کردم
*استاد عکس حاج آقای جعفر مجتهدی را روی میز کارتان میبینم، با ایشان ارتباطی داشتهاید؟
-بله پیش و پس از انقلاب با ایشان آشنا بودم بعد از انقلاب من یک یا دوبار خدمت ایشان رفتم دو کتاب «در محضر لاهوتیان» دارند که یکی را من وادارش کردم به نوشتن اسم من هم اتفاقاً در کتابشان هست چرا که به دلیل ارتباط نزدیکی که با ایشان داشتم برخی دوستان از من خواستند که چون من سالها با ایشان محشور بودم از استاد بخواهم که کتابی بنویسند من هم اینکار را کردم، الان هم اگر مشهد بروید منزلشان مشخص است.
من حتی پس از انقلاب هم با وجود اینکه ایشان عارضه فلج پیدا کردند و یک سمت بدنشان فلج شد اواخر عمرشان با ایشان ارتباط داشتم حتی برایشان چند بار در مشهد بزرگداشت گرفتند و الان هم هر سال فکر میکنم مجلس بگیرند مریدهای مشهدی او ایشان را بسیار صاحب کرامت میدانند. یک باری یادم هست پس از انقلاب بود زمانی که هنوز ایشان سرحال بود و من قم در جلساتشان حضور مییافتم ، مشهد هم که رفت باز به دیدارشان میرفتم یک خانه محقری داشتند روبروی کوچه پل آهنچی در محلهای قدیمی یک بار رفتم و دیدم که بنده خدا زمین گیر شده ما هم با او ملاقات کردیم.
در این عصر مثل شیخ جعفر مجتهدی بسیار اندک است
*ازدواج نکرده بود؟
-نه ازدواج که نکردند ولی این آخری شنیدم یک نفری آمده از ایشان پرستاری میکند این کتاب در محضر لاهوتیانشان دو جلد بود یکی «فرشته از ملکوت» که قبلاً یک نفری چاپ کرد که خیلی هم مستند نیست ولی آن یکی که مجاهدی نوشته قابل استناد است دیگر در این عصر مثل ایشان نداریم، مشکل این است که گفتهاند بالاخره آن فردی که عالم است خود را نشان نمیدهد و باید بگردی و پیدایش کنی فردی هم که سروصدا دارد چیزی نیست و زاهد نیست این داستان گلستان سعدی هم هست که پادشاهی 400 دینار به غلامش داد و گفت برو و این را به زاهدان بده ولی غلام دست خالی برگشت و پول را پس داد، گفت فردی که زاهد است که پول نمیگیرد کسی هم میگیرد زاهد نیست، یعنی این افراد گمنام هستند.
فلسفه بیش از حرف زدن است باید در مسیر دستیابی به حقایق گام برداریم
*متأسفانه همینطور است حتی فکر میکنم بعد از مرحوم بهجت و حتی آیتالله حسنزاده و اینها کمتر چنین نوادری داریم...
-گر تو دیدی سلام ما را هم برسان! همینطور است، مجتهدی هم شخصیت بزرگی بود ابتدای زندگیش هم سراغ علم کیمیا رفت و بعد مسیر زندگیش عوض شد داستانهای زیادی حتی درباره اجنه هم دارد یک خانهای که ساکن شد و پیرزنی آنجا بود که گویا با اجنه ارتباط داشت و ایشان را اذیت میکرد گویا میخواسته که او را بیرون کند اما خلاصه ایشان به یاری خدا، پیرزن را هم بیرون انداخته بود البته این فکر نکنم در کتابشان باشد ولی خیلی داستانهای دیگر وجود دارد یک واقعیتهایی است که شاید حرف هم دربارهاش بزنی و استدلال کنی ولی صرف حرف بی فایده است، باید یک نفر به دنبال آن برود بنابراین صِرف فلسفه بیش از حرف زدن است کسی که در این مسیر گام برمیدارد به حقایق میرسد.
یک دستاورد فرهنگی انقلاب، انسجام و هماهنگی تربیتی و نگرش یکسان اساتید در حوزههای مختلف است
*بگذریم استاد یک بحث تخصصی هم داشته باشیم .... ارزیابیتان از فعالیتهای فرهنگی که در این سی و اندی سال پس از انقلاب اسلامی ایران انجام شده، چیست؟
-اگر بخواهم آن ایدهآل را بگویم اینکه میخواستیم چه کارهایی انجام دهیم یک مطلب است، یک مبحث هم مقایسهای بین کارهای قبل و بعد از انقلاب است اگر الان را با پیش از انقلاب مقایسه کنیم به این نتیجه میرسیم که دستاوردهای عظیمی کسب کردهایم این دستاوردها نه تنها در دانشگاهها بلکه در زمینههای مختلف دیگر با وجود مشکلات زیاد، جنگ، درگیریها و تحریمها صورت گرفته است ولی بهرحال طی استقلالی که کسب شده در سراسر کشور از شرق تا غرب تحولات زیادی کسب شده است.
این کارها همه در دانشگاهها، آموزش و پرورش و سایر حوزههای علمی و فرهنگی صورت گرفته است تمام مراکز فرهنگی تلاش دارند دانشجوی بیشتری بگیرند و مردم را از لحاظ علمی آگاه سازند اما به لحاظ محتوایی هم باید تلاش کنیم تا به آن ایدهآل و آرمان برسیم با این حال بازهم داشتههایمان با پیش از انقلاب قابل قیاس نیست، از محتوای کتابها و فعالیت اساتید گرفته تا کارهای دانشگاهی و حوزوی دیگر. بنابراین یک دستاورد مهم امروز ما انسجام و هماهنگی و به هم پیوستگی تربیتی، نگرش یکسان اساتید براساس اسلام و انقلاب است.
*خب درباره نیازها و خلاءهای فرهنگیمان چه نکاتی را باید مدنظر قرار دهیم؟
-همه میدانیم که کار علم یک یا دو روزه محقق نمیشود من از سال 1332 وارد کار فلسفی و کلامی شدم غیر از دروسی که کار کردم تقریباً در همه این سالها ممارست و فراز و نشیب و تلاش مستمری کردم و تازه متوجه شدم که کجاها مشکل داریم بنابراین باید یک عمری کار کنیم تا به یک مبنای مشخصی از فلسفه، کلام، اقتصاد، تاریخ، مدیریت، جامعهشناسی، روانشناسی، جغرافیا و سایر رشتهها برسیم و به تعبیری مجتهد آن علم شویم و این کار هنوز به انجام نرسیده است بخصوص اینکه عرض کردم ما شرایط جنگ، درگیری با منافقان و از دست دادن نیروهای کارآمد مثل مرحوم مطهری، بهشتی و ... را داشتیم، عدهای هم که بازگشتند تا مشغول به کار بشوند باید سالها بگذرد تا مجتهد یک رشته شوند و به تعبیری در رشتههای مختلف اطلاعات کسب کرده و ارتباطشان با ریشههای اسلامی را یافته و به معنایی یک «ابن خلدونی» البته نه متناسب آن زمان بلکه عمیق، مجتهد و فیلسوف این دورهای تربیت شود، البته به تعبیر من ابن خلدون فیلسوف نبود و یک جامعهشناس بود بنابراین باید نیروهایی در تمام حوزههای اقتصاد، روانشناسی، تعلیم و تربیت، مدیریت و ... تربیت شوند و این هم کار طولانی میطلبد.
برای رسیدن به کمال مطلوب راه درازی در پیش داریم
مغرب زمین هم این فرآیند را از قرون وسطی قرن پانزدهم آغاز کرد و اینکه چه راهی را طی کرد و صاحبنظرانی را تربیت کرد و این به سراسر دنیا سرایت کرد، مهم نیست، بلکه مهم این است که ما هم برای رسیدن به کمال مطلوب و آرمان خود راه درازی را باید طی کنیم تا در این صورت با توجه به افکار و اندیشههای دوره جنگ و پس از آن بسیار راه طولانی داریم.
*با توجه به این شرایطی که عرض کردید، وضعیت تولید علم را در ایران مثبت قلمداد میکنید؟
-بله خوشبختانه کارهایی که صورت گرفته توسط افراد مختلف حتی به نظر دیگرانی که در کشور نیستند، خوب است این نظر دیگران و صاحبنظرانی است که با ما از دیگر کشورها صحبت میکنند و معترف به این پیشرفت علمی ایران هستند.
مراحل جامعهشناسی اگوست کنتی
*درباره وضعیت بومیسازی علوم انسانی در کشور یک توضیحی بفرمایید، وضعیت علوم انسانی امروز به چه صورت است و این بومی سازی را چطور تبیین میکنید؟
-ابتدا یک مثالی میآورم از جامعه شناسی اگوست کنت که در غرب متداول است وی در قرن نوزدهم مسأله پوزیتویسم را مطرح کرد و در سیر اجتماعات هم بیان کرد که یک مرحله ربانی یا الهی را که پیشتر در سیر تفکر فلسفی و اجتماعی وجود داشته و مردم تصور میکردند که برجهان حاکم است، وجود داشته البته این دوره به تدریج برچیده شد و سپس مردم به عقلانیت رسیدند و متوجه شدند که میتوانند بدون اتکا به مابعدالطبیعه زندگی کنند از این مرحله هم گذشتند و به سراغ مرحله فلسفه رفتند یعنی با استدلال عقلی و برهان فلسفی میتوان افکار را توجیه کرد از این مرحله به دوران علم رسیدیم و از فلسفه هم عبور کردیم، به این مراحل اگوست کنتی میگویند خلاصه اینکه جامعه شناسی هم برهمین اساس بنا نهاده شده است یعنی همه چیز براساس مسائل تجربی و بریده از مابعدالطبیعه و دین بنیاد است.
از این تفکر پوزیتویستی در مغرب زمین تنها باقی نمانده اما بسیاری از اساتید جامعه شناسی ما هم تا قبل از انقلاب به این روش عمل میکردند حتی هم اکنون هم داریم کسانی را که چنین تفکری دارند.
تفاوت جامعه شناسی و تاریخ کنت و ابن خلدون
یک نمونه دیگر از ابن خلدون پدر جامعه شناسی بیاورم در مقدمهای که او بر تاریخش مینویسد که البته خیلی هم تاریخ عمیقی نیست و یک نوع وقایع نگاری است اما مقدمه ارزشمندی دارد که غربیها خیلی بر آن کار کردهاند، مشخص است که او یک انسان متأله مسلمان دو آتشه است که جامعه شناسی خاص خود را دارد، البته نه از نوع جامعه شناسی کنت که بریده از مابعدالطبیعه است یعنی مسائل جامعه را تبیین نمیکند از این باب که مثلاً حکومتها چطور شکل میگیرند، افراد بزن بهادری که رییس قبیله مثل چنگیزخان یا فرماندهان سلجوقی میآمدند حکومت ایجاد میکردند بعد از یک مدت که خصلت شهرنشینی پیدا کردند از حالت بیابان گردی و چوپانی، گله داری و تاخت و تاز دور میشوند قدرت بدنیشان کاهش مییابد و خصلت شهری میگیرند، تنبل میشوند آن وقت اختلاف و درگیری بر سر قدرت پیدا میکنند، همان اتفاقی که در اسپانیا افتاد و مسلمانان آنجا را گرفتند سپس مسلمانان آن را به تدریج گرفتند و مستقر شدند و کشور را آباد کردند و به نقلی که در کتاب «تاریخ تمدن اسلامی» آمده مسلمانان را زمانی که از آنجا بیرون کردند ششصد کارخانه کاغذسازی ایجاد کرده بودند و انواع و اقسام تمدن ایجاد کرده بودند ولی اختلافات بینشان آغاز شد و خود این سبب شد تا مسیحیان از همانجا که از سوی کشورهای اروپایی و پاپ طرد شده بودند از شمال اسپانیا آمده و به تدریج اینها را از اسپانیا پس از صدها سال بیرون کنند.
اینها را مثال آوردم که بگویم ابن خلدون هم بر اجتماع تحلیل دارد اما جامعه شناسی او هیچ زمان مبتنی بر جامعه شناسی علمی آگوست کنت بر تجربه استوار نبوده اینها هر دو تحلیلی دارند ولی یک تحلیل الحادی تجربی بریده از مابعدالطبیعه و وحی و یکی مبتنی بر توحید و میگوید که این سنت خدا در جامعه است بنابراین شما ممکن است که تحلیل جامعه شناسی داشته باشی ولی هیچ گاه دین و حقایق دینی را از صحنه کنار نزنی.
بومی سازی یعنی پایهها براساس فرهنگ دینی و اسلامی باشد
ما زمانی که از بومی سازی صحبت میکنیم یعنی جامعه شناسی و سایر علوم ما براساس مبانی و قواعد دینی که در جامعه اسلامی وجود دارد، سیر خود را طی کند نه براساس جامعه شناسی غربی. بنابراین بومی سازی یا اسلامی سازی معنیاش این است که بالاخره این مباحث دینی و سایر علوم از هم منقطع نباشد البته که این کار سختی است یک زمانی واقعاً یک فردی صاحب نظر همه مباحث فلسفی و بنیادی جامعه شناسی است مثل ابن خلدون و بین خود و روشهای تحلیل جامعه شناسی و مبانی الهی را جمع میکند و براساس آن یک تحلیلی ارائه میدهد اما یک زمان هم کسی اینطور نیست اگر قرار است کار نظریه پردازی براساس جامعه شناسی اسلامی یا سایر علوم اسلامی انجام دهیم کار سختی است باید یک کسانی باشند که واقعاً براساس یک تعمق و بینش ژرف به این کار بپردازند، این میتواند یک مایه علم دینی باشد، بنابراین تنها در جامعه دینی ما جامعه شناسی دینی خواهد بود البته یک افرادی هم اینکار را کردهاند که درباره جامعه شناسی فراوان نوشتهاند به خصوص پس از انقلاب و بر همان اساس هم جلو رفتهاند در نهایت وقتی میگوییم بومی سازی اسلامی و دینی منظورمان این است که این پایهها، پایههایی است که براساس فرهنگ دینی و اسلامی ما بنا نهاده شده است.
پیش از انقلاب یک استاد کمونیستی، یکی مارکسیستی و دیگری براساس مذهبی خاص تدریس میکرد
*پس الان در این زمینه با چه موانع و آسیبهایی روبه رو هستیم و چه دغدغه ای در این حوزه وجود دارد که شورای عالی انقلاب فرهنگی را بر آن داشته تا به بومیسازی علوم مبادرت کند؟
-خب ما پیش از انقلاب یک شیوهای داشتیم ، یک دانشگاهی داشتیم زمانی که انقلاب شد این شیوه به فراخور انقلاب تغییر کرد، قوانین نیز براساس مبانی انقلاب اسلامی ایران حتی در دانشگاه استوار شد مگر میشود که یک انقلابی بشود و بعد پایه براساس همان حکومت شاهنشاهی یا کمونیستی قبلی استوار باشد؟ پیش از انقلاب من خودم دانشگاه بودم یک استاد براساس تفکر خودش کمونیستی تدریس میکرد و یکی مارکسیستی و دیگری براساس بینش غربی و سکولار و امثال اینها، بعضی هم از یک مذهب خاص تبعیت و مباحثشان را بیان میکردند اما اینکه کار بر روی اصول و پایههای اسلامی باشد اینطور نبود پس از انقلاب طبیعی بود که باید یک جمعی بنشینند و کاری بکنند حالا این جمع میبایست دروس دانشگاهی و مبانی درس دانشگاهی را براساس اسلام تدوین کنند.
بیشتر به مطالعه و تحقیق آثار دکارت پرداختم
*استاد شما خودتان بر فلسفه غرب کار کردید، خب اندیشههای کدام یک از فیلسوفان و صاحبنظران غربی را میپسندید؟
-من قسمت عمده تحقیقاتم بر آثار دکارت بود بسیاری از تأملات او را ترجمه کردم و بر کتابهایش نقدهایی زدم که یکی از آنها کتاب درسی است و متن خوبی هم در پاورقی آن آوردم، این خط و مشی یحیی مهدوی هم بود یک کتاب هم نقد تفکر فلسفه غرب را ترجمه کردم که الان به چاپ یازدهم رسیده است اخیراً هم کتاب بن لایههای شناخت که خودش یک نظریه است و اثری هم در پاسخ به سروش در زمینه شبهاتی که برای پیامبر (ص) مطرح کرده، نوشتم.
بنابراین از همه اینها گذشته بر دکارت کار کردم و مباحثش را تدریس کردم البته در دوران تدریس طبیعی است که بر آثار دیگر افراد هم کار کنم اما بیشتر همین دکارت و سپس کانت بوده است. شما خودتان رشتهتان چیست؟
* جامعهشناسی خواندم. الان هم قصد دارم برای مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی بخوانم، حوزه کاریمان هم فلسفه است در کل همه به علوم انسانی مربوط است. چرا پرسیدید؟
-خب به هر حال این سوالات را میپرسید خواستم بدانم که خودتان چه حوزهای تحصیل کردید.
*بله درست است. استاد چطور شد که در نقد شبهات دکتر سروش اثری نوشتید؟
-خب اینها حرفهایی بود که سروش سال 72 به بعد مرتب مطرح میکند ما هم وظیفه دانستیم که آن را نقد کنیم.
*از فلسفه اسلامی هم بگویید آراء چه کسانی را بیشتر کار کردهاید؟
-خب من که در قم خدمت علامه طباطبایی اسفار و منطق خواندم، اینها هم فلسفه اسلامی بود الهیات شفا را هم خدمت ایشان خواندیم که عرفانی هم بود، بعد هم همینها را با فلسفه تطبیقی تدریس کردیم و به مقایسه فلسفه اسلامی و فلسفه غرب پرداختیم، مثلاً نظر علامه طباطبایی درباره وجود یا نظر صدرا و غربیها را با هم مقایسه میکردیم بنابراین به همه این اندیشهها در فلسفه اسلامی علاقه مند هستم و کار و تدریس کردم.
*انشاءالله که همیشه سالم باشید در پناه خداوند ما هم از حضورتان بهره مند شویم.
-من هم از شما متشکرم و آرزوی موفقیت میکنم.
/2759/
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}